img

به وبسايت ما خوش آمديد

با استفاده از يا می توانيد بين بخش های مختلف وبسايت جابه جا شويد

وارد شويد

قلم شکسته

تا در شکست، سینه شکست و قلم شکست

ادامه
پیامی آورده اند...

پیامی آورده اند...

بسم رب الشهداء

دوباره بوی عود و دود اسپند
هوای کربلا در سینه افکند

دوباره کاروانی از شقایق
رسیده پیکر صد یار دلبند

صد و هفتاد و پنج انسان عاشق
صد و هفتاد و پنج آهوی در بند

صد و هفتاد و پنج آغوش خسته
پری های پریشان موی اروند


قسم بر بوسه های مادرانه
به پیری در فراق روی فرزند

به ذکر یاعلی بر روی لب ها
قسم بر نام مادر(س) روی سربند

قسم بر دست های بسته ی عشق
قسم بر رفتنی بی مثل و مانند


نمیدانم چه میخواهم بگویم
به سرخی تن آلاله سوگند

ولیکن حتم دارم این شهیدان؛
پیام دیگری در سینه دارند

پیام تشنه بودن پیش دریا
پیام استقامت مثل الوند

«اشداء علی الکفار» یعنی؛
حرام است سوی دشمن بذل لبخند

پیام آورده اند شاید بفهمیم
پیام آورده اند ایندفعه...هر چند.....

ح.م

شعر داغ است و ویرایش نشده

راز سرخ

بسم الله

به مناسبت 20 فروردین ماه - سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم

اگر که رو به نگاهش کمی تو بنشینی

تمام واقعه ها را ندیده، می بینی

 

و شاخه شاخه، گل ِ بوسه های خود را زود؛

درست زیر همین اسم ساده می چینی

 

بسیج و سید و اهل قلم،مهندس... آه؛

شهید، میدهد اینجا چه طعم شیرینی!

 

قلم میان همین واژه، فتح خون کرده ست

که میرسی  تو به یک راز سرخ سنگینی؛

 

که روی گرده ی هفت آسمان نخواهد ماند

نمانده بهر غم سینه  راه تسکینی؛

 

به جز روایتی از سینه قلم هایی ؛

که مست می شود از نغمه های آئینی

 

به لحظه ای، به نگاهی، به قدر یک جمله؛

تو بعد خواندن این واژه ها چه تامینی

 

و واژه واژه دلت را کشیده است اینجا؛

که زنده گشته قلم با صدای آوینی

 

قدم قدم به دلت خوانده این روایت را:

تو هم ز نسل همین لاله های خونینی

 

اگر ز دست پر از خون او قلم افتاد

تو وارث غم این داغ سرخ دیرینی

 

و می رسی به ته قلب آسمان ها چون؛

تو می پری به دو بال خیال پوتینی

 

بخوان برای دل مرده ات که برخیزد

به احترام شهیدان، کمی تو یاسینی

ح.م

فتح خون- اثر شهید آوینی
بالی نمی خواهم با همین پوتین های کهنه ام می توانم به آسمان ها برسم (شهید آوینی)

گل سرخ شقایق...

 

بسم الله


نیمه شب باز دلم غرق حقایق شده بود
فارغ از همهمه ی جمع خلایق شده بود

دشت احساس سراسر همه گل بود ولی؛
محو یک شاخه گل سرخ شقایق شده بود

بوی عطری همه صحن دلم را پر کرد
این دل رو سیه انگار که لایق شده بود

از نگاه تـــــو و از معجزه قرآنت؛ 
حتم دارم که دلم یکدله عاشق شده بود

ح.م

 

شادی روح شهید سید مجتبی علمدار صلوات

یه سنگ قبر ساده...

 

بسم رب الشهید...


دوباره پنجشنبه شب ، لحظه خوب دیدار

یه شب دیگه نشستن کنار قبر دلدار

دوباره بارون  زده کل زمینو شسته

یه مادر مهربون پیش یه قبر نشسته

همیشه کارش اینه، با یه قلب پر ازخون

دست میکشه روی قبر میگه:« سلام پسرجون...

درد و بلات به جونم، فدات بشم الهی

فدای اون نگاه و چشات بشم الهی

خیلی دلم گرفته کرده هواتو مادر

یعنی میشه بشنوم بازم صداتو مادر؟!

گفتی میخوام شهید شم،اجازه میدی مادر؟!

گفتم همه جوونیت نذر علی اکبر(ع)

زانو زدی رو زمین،دست گذاشتی رو پاهام

دست و زدی به چشمات که خاطرت رو می خوام

منم نشستم جلوت،دست کشیدم تو موهات

موهاتو شونه کردم به یاد بچگی هات

یادت میاد یه روزی موهاتو شونه کردم...

تو اون کاسه سفیده اناری دونه کردم؟!

گفتی ببین مامان جون دل انار چه خونه!!

از بس که غصه خورده از دست این زمونه!!

گفتی دل آدما شبیه این اناره

وقتی که پر خون میشه معلومه غصه داره

ببین که غصه ی تو دل منو چلونده!!!

برا انار قلبم یه قطره خون نمونده!!

بی معرفت کجایی؟!! ندیدی غرق دردم؟!!

هر هفته میام اینجا دست خالی بر میگردم...

نگفتی این مادرت بعد بابا چی میشه؟!!

امید من تو بودی بعد خدا همیشه...

تو هم گذاشتی رفتی،چه بی خیالی مادر!!

یادت رفته چی گفتی وقت وداع آخر؟!!

گفتی همیشه هستم تو جبهه ها به یادت...

حتی اگه شهید شم بازم میام به خوابت

یادش به خیر زمانی که حرف مرد یکی بود!!

دست مریزاد حمید خان!!قرارمون این نبود!!

نگفته بودی میری تو حاجی حاجی مکه!!

می خوای جدا شی از من، جا بمونی تو فکه!!...

وای خداجون شروع شد دوباره این حکایت

دوباره خستت کردم با گله و شکایت

شرمنده تم پسرجون،شاید نشه باورت...

آرزومه همیشه که من باشم مادرت!!!

من خیلی اینجا گشتم،هزارتا قبرو دیدم...

الهام شده به قلبم شاید تویی حمیدم!!

حتی اگه نباشی حمید من،پسر جون

منم مثل مادرت،محرم رازت بدون

منو ببخش عزیزم،وقتشه باید برم

حلال کنی دلاور! که وقتتو میگیرم...»

بارون دوباره پل زد از آسمون تا زمین

فضا، فضای عشقه، یه عشق ناب و شیرین

برای بار آخر به سنگ قبر نگا کرد

مگه میشه مادرو از حمیدش جدا کرد؟!!

مادر میره ولیکن قلبشو جا میذاره

کنار سنگ قبری که زائری نداره

یه سنگ قبر ساده،یه قبر بی اسم ونام

که روی اون نوشته قبر شهید گمنام...

88/7/13

                                                                     ح.م


آخرين نظرات

سلام علیکم اجرکم عندالله. خیلی عالی بود

با تشکر و سپاس بسیار عالی و جانسوز ...

سلام علیکم. ایام تسلیت... عللی ...

سلام، این شعر  هر روز سروده ...

سلام علیکم به به کم الله   فوق ...

راه شعرا دور ز راه عرفا نیست... موفق باشید.

سلام و ادب.......خدا قوت..اجرتون ...

سلام. زیبا، دلنشین، فوق العاده! ...

{باعرض سلام وادب واحترام} ...

گالری عکس

درباره سايت

قلم شکسته

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

اطلاعات تماس، پيوندها و ...

اطلاعات تماس

  • ايميل
  • تلفن
    --
  • مدير سايت
  • امروز:
    سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۲۹ ق.ظ

قدرت گرفته از بلاگ بيان