img

به وبسايت ما خوش آمديد

با استفاده از يا می توانيد بين بخش های مختلف وبسايت جابه جا شويد

وارد شويد

قلم شکسته

تا در شکست، سینه شکست و قلم شکست

ادامه
تفسیر لبخند خدا

تفسیر لبخند خدا

هوالمحبوب...

خنده ات شیرین ترین تعبیر رویاها! بخند
مادر ای زیباتر از زیباترین زیبا! بخند

روح بارانی  تو اما شک ندارم می شود؛
گریه هایت باعث دلشوره ی دریا، بخند

مهربانی! عاشقی! پروانه ای ! شمعی! گلی!
بهترین مضمون اشعار منی جانا، بخند

آسمان را می شود در چشم مشتاق  تو دید
کوه صبری بر غم و اندوه این دنیا بخند

من بهشتی می شوم با هر دعایت، آن زمان؛
زیر پایت را نگاهی کن به روی ما، بخند

بهترین تفسیر لبخند خداوندی عزیز!
خنده ات شیرین ترین تعبیر رویاها! بخند

ح.م

این بانو ها

بسم الله

تقدیم به دو بانوی زندگی ام
مادر مهربان و بزرگوارم
و همسر عزیزم


ماه من، چهره تابنده این بانو هاست
ماه بودن چه برازنده این بانو هاست

زندگی مستی یک جرعه نگاه است، اصلا؛
زندگی ماحصل خنده این بانو هاست

اشک آنها نسب از گریه باران دارد؛
آتش از گریه سوزنده این بانو هاست

بی خودی نیست که در همهمه غم ها هم؛
عشق هر باره پناهنده این بانو هاست

پا گذاری به تن باغ بهشت از دنیا؛
شأن هر لحظه و آینده این بانو هاست

گر که بوسیدن خاک ره یک زن جرم است؛
حکم من با دل بخشنده این بانو هاست

تا که فرماندهی کشور عشق اند این دو؛
قلبم آماده و رزمنده این بانو هاست

قل هو الله احد...قلب من از این دنیا؛
بی نیاز است که دارنده این بانو هاست
ح.م

عشق مجسم

بسم الله
شکر به خاطر همه نعمت هایی که بدون استحقاق به من عطا کردی!

به کوری چشم همه "او" های عالم و تقدیم به همه ی "تو" های مقدس زندگی ام


از ازل قسمت شده آه دمادم مال ما
سهم بهتر مال او، یک قسمت کم مال ما

سیب سرخ و تازه حوّا نصیب دست او
ندبه ها و گریه های تلخ آدم مال ما

خوب قسمت کرده ای، حرفی ندارم جان تو؛
بی نیاز از سهم او؛ پهنای عالم مال ما

بی خبر از حال "ما"، "او" رفته در دنبال "تو"
کل دریا مال او؛ یک قطره شبنم مال ما

دل پریشانی فقط یک چاره دارد بهر ما
تار مویت را بده!...این حبل محکم مال ما

آسمان هم طاقت بار امانت را نداشت؟!
باشد آقا!...قامتی از غصه ها خم، مال ما

روز اول نان و عشقت را که قسمت کرده ای؛
در جواب ِ «من یُرید...؟» تا که گفتم: مال ما؛

شورشی افتاده در دلها، نمی دانم چرا!
یک نگاه و لذت صد حس مبهم مال ما

آسمان ها مأمن امن رسولان توأند
بین آنها صاحب خلق معظم مال ما

مکه و رکن یمانی و صفا و مروه... نه؛
چشمه های بهتری از آب زمزم مال ما

شوق افطار و دعای ربنّایش مال او
ختم قرآن کردن ِ با سوره غم مال ما

این خوراکی های خوش رنگ و لعاب از بهر او؛
لقمه ای از نذری ماه محرم مال ما

دلبران و قصه های دلبری شان جای خود؛
یک امام و جذبه ابروی پر خم مال ما

آسمان ها مال او، ماه ش ولیکن در عوض؛
 
 #حضرت_سید_علی   ،عشق مجسم، مال ما

کوری چشمان او، دنیا به زیر  دست ماست
جان فشانی بهر این حق مسلم مال ما

پشت جبهه ماندن و مدرک گرفتن مال او
زیر آتش رفتن و خط مقدم مال ما

قار و قار محسن و فریاد شاهین مال او
نغمه های حامد و آوای میثم مال ما *

ما فراتر می رویم از نام "ایران" ای عزیز!
نام زیبای تو هم در قلب پرچم مال ما


ح.م

............................................................................................................

*: محسن نامجو و شاهین نجفی

حامد زمانی،میثم مطیعی

فرصت نشد

بسم الله

یک سال از رفتن پدربزرگ گذشت

از زبان مادرم

من از صدای گریه زخمی این و آن
فهمیده ام که پر زده ای سوی  آسمان

بغضی گرفته راه گلوی مرا که حیف؛
فرصت نشد که با تو بگویم مرو..بمان

قدری بایست! جان دلم! این تذهبون؟!
با آن زبان ساده برایم دعا بخوان

با آن زبان ساده صدا کن مرا پدر!؛
من دخترم... وداغ تو در سینه ام نهان

یک سال می شود که تو رفتی ولی ببین؛
خیلی شکسته تر شده ام من از آن زمان

وقتی که کل خانه پر از یاد چشم توست
باور نمی کنم که تو رفتی از این جهان

من بوسه ها زدم به تن سنگ سرد تو؛
در حسرت لطافت آن دست مهربان

بابا قسم به موی سپیدت! برابر است؛
با یک نگاه دیگر تو، کل عمرمان

ما «یا حسین(ع)» را ز تو داریم و میبریم
نام امیر علقمه را هم بر این زبان


رفتی میان باغ بهشتت؟..برو...ولی؛
یادی کن از تمامی ما دلشکستگان

ح.م

 

فاتحه فراموشتان نشود

یا علی مددی

قصه عشق تو بی تاب شدن هم دارد

بسم الله

جنون نوشت....

قصه عشق تو بی تاب شدن هم دارد
فکر دیدار تو بی خواب شدن هم دارد


اربعین و صفر و قصه جا ماندن من
از خجالت به خدا آب شدن هم دارد


حرمت نان و نمک را دل اگر بشکسته ست
داغ شرمنده ارباب شدن هم دارد


هر نگاهی که به جز. روی تو را عاشق شد
مات یک گنبد در قاب شدن هم دارد

***

قطره ای اشک به یاد حرمت کافی بود
اشک تو فاتح ابواب شدن هم دارد


من قسم میدهمت جان رقیه ت آقا!
توبه آویزه ی اسباب شدن هم دارد


ماه روی تو مرا نور بصر گشته حسین(ع)
همنشینی تو مهتاب شدن هم دارد


رحمت واسعه ات بود، نگاه م کردی
این عنایات تو کمیاب شدن هم دارد


در نمازم خم ابروی تو دستم که گرفت
بی نیاز از تن محراب شدن هم دارد

ح.م

لشگری از ماه و ستاره...


بسم الله


سخت است از پشت قاب شیشه ای نگاه ت کردن....سخت است.........

 

خوبان همه رفتند به این بزم دوباره

من در پس یک قاب نشستم به نظاره

 

یاران همه رفتند به صد پای پیاده

جا مانده ام از قافله هر چند سواره

 

با سر همه رفتند به پا بوسی "بی سر"

یک بی سر و پا مانده به امید اشاره

 

ارباب غریبان دو عالم به تماشا

استاده سر راه عزیزان به شماره

 

شب مات نگاه پسر فاطمه مانده 

او آمده با لشگری از ماه و ستاره

 

غرقم به خیال تو ولیکن پر افسوس

بحر غم دوری تو را نیست کناره


ح.م



آهسته قدم بزن...

بسم الله


برای زوار اربعین، شاید که نگاهی به دل های جامانده به زیر پا هم بیندازند....


مزد چهل روز پریشانی نای ت زائر

از میان همه کردند جدایت زائر

 

دست ارباب خودش دوخته از روز ازل؛

خلعت نوکری خویش برایت زائر

 

بی سبب نیست خدا هم به شما مینازد

حضرت فاطمه کرده ست دعایت زائر

 

هر سلام تو، جهان در تب و تاب است

با لرزش آهنگ صدایت زائر

 

کاش در صحن علمدار، به یادت آرند

ما را به میان گریه هایت زائر

 

آهسته قدم بزن، خدا می داند

جا مانده دلی به زیر پایت زائر

 

این ذکر «حسین حسین» مرا خواهد کشت

مستانه بخوان، جان به فدایت زائر


ح.م


ویرایش نشده است

بی آبرویی...

بسم الله

پارسال این وقت ها...

دوباره  قلب زارم زیر و رو شد
همینکه صحبتی از آبرو شد

همان چیزی که می ترسیدم از آن؛
سرم آمد، تمامش مو به مو، شد

رفیقان می روند و مانده ام من
دلم با این حقیقت روبرو شد

همین ماندن، همین بی آبرویی
شبیه استخوانی در گلو شد

نگاهت را چرا از من گرفتی؟
تو را دیدن برایم آرزو شد

میان جمع عشاقت حسین جان!
تمام راز در این سینه رو شد

یکایک قطره های اشک شعرم
برای صورت دفتر وضو شد

دو رکعت گریه  میخوانم که شاید؛
خیالم محرم راز مگو شد

چه کردم؟  یا چه دیدی؟ یا چه گفتند؟
که شاعر این چنین بی آبرو شد


ح.م


حس مبهم عاشقی

بسم الله


خدا عاشقی را چه مبهم کشید

که دل را چو ویرانه ی بم کشید

 

به خط خودش عاقبت را نوشت

کف دست ما خط درهم کشید

 

بهشتی کشید از خودش تا خودش

سر سوزنی هم جهنم کشید

 

کنار دل سیب حوّا، خدا

دو تا شاخه گل، بهر آدم کشید

 

غزل را شبیه تو و خنده هات

خدا مثل باران نم نم کشید

 

دلی صاف و ساده به من داد و بعد؛

برای تو هم زلف پر خم کشید

 

به دست خودش ناجی غصه ها

به روی تن خسته مرهم کشید

 

تو بودی و با دست تو چای عشق؛

به قوری دل های ما دم کشید

 

دو تا استکان خنده با قند تـــو

خط تیره بر چهره ی غم کشید

 

نگاهم...نگاهت...گره...واقعا؛

خدا عاشقی را چه مبهم کشید


ح.م



نبض شعر

بسم الله


این قلب پاره پاره گمانم نمی زند

حالا من آمدم که بمانم، نمی زند

 

در گیر و دار جنگ دلم با زمانه، عشق؛

مهری به نامه های امانم نمی زند

 

من مستحق به سیلی قهر غزل شدم

اما قسم به اشک روانم....نمی زند

 

درگیر روزه های سکوت است شعر من؛

حرفی برای راحت جانم نمی زند

 

باید برای کاغذ و دفتر نفس شوی

وقتی که نبض شعر جوانم نمی زند

 

تنها تویی که با دل من صاف و ساده ای

کس جز تو سر به راز نهانم نمی زند

 

جز رنگ چشم های تو نقاش زندگی

رنگی دگر به سقف جهانم نمی زند

 

من تازه با نگاه تو شاعر شدم، بمان

بی تو که نبض شعر جوانم نمی زند


ح.م



آخرين نظرات

سلام علیکم اجرکم عندالله. خیلی عالی بود

با تشکر و سپاس بسیار عالی و جانسوز ...

سلام علیکم. ایام تسلیت... عللی ...

سلام، این شعر  هر روز سروده ...

سلام علیکم به به کم الله   فوق ...

راه شعرا دور ز راه عرفا نیست... موفق باشید.

سلام و ادب.......خدا قوت..اجرتون ...

سلام. زیبا، دلنشین، فوق العاده! ...

{باعرض سلام وادب واحترام} ...

گالری عکس

درباره سايت

قلم شکسته

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

اطلاعات تماس، پيوندها و ...

اطلاعات تماس

  • ايميل
  • تلفن
    --
  • مدير سايت
  • امروز:
    سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۲:۴۹ ب.ظ

قدرت گرفته از بلاگ بيان