با استفاده از يا می توانيد بين بخش های مختلف وبسايت جابه جا شويد
وارد شويدبسم الله
صبر ِعلیّ مرتضی گنجینه تو
یک چادر خاکی غم دیرینه تو
محرم نبودم مرهم زخم تو باشم
داغی شدم آقا به روی سینه تو
آیینه قلب تو را حتی شکستم؛
دشت نگاهم پر شد از آیینه تو
بد بوده ام اما تو دستم را گرفتی؛
جانم فدای سینه بی کینه تو
هر هفته حسرت میخورم یک بار دیگر؛
جا مانده ام آقا من از آدینه تو
ح.م
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا
نظرات (۱)
خیلی دلم میخواد دستم در شعر گفتن راه بیفته!
یا زهرا