با استفاده از يا می توانيد بين بخش های مختلف وبسايت جابه جا شويد
وارد شويدبسم الله
کهکشان نگاه این بانو
داغ هجده ستاره را دیده ست
تا
رسیده ست بر سر گودال؛
نفس در شماره را دیده ست
جای بوسیدنی ترین حنجر
گردن پاره پاره را دیده ست
روی جسمی که زینت عرش است
رقص صدها سواره را دیده ست
روی موهای طفل دردانه ش
جای چنگ شراره را دیده ست
کوچه یک دانه اش حسن را کشت
کوچه های دوباره را دیده ست
چشم او محو چشم سقا بود
ناگهان یک اشاره را دیده ست
سر که چرخیده سوی یک بازار
چشم او گاهُواره را دیده ست
بی خودی نیست قامتش خم شد
داغ هجده ستاره را دیده ست
ح.م
بسم الله
داغ یک کربلا شقایق را
ما چو پروانه ها به دل داریم
ما پریشان روی سقائیم
سینه ای داغ و مشتعل داریم
تکه تکه شویم اگر صد بار
بر زبان ذکر متصل داریم
یا علی(ع)، یا حسین(ع) و یا زینب(س)
دشمنان را ز خود خجل داریم
زاده ی اشک و تربت عشقیم
کربلا حق آب و گل داریم
ح.م
بسم الله
اذن دخول حرم تو...یا ابالفضله....
یک کبوتر مگر چه می خواهد؟
جز کمی جا ز پهنه ی گنبد
ذکر یا ساقی العطاشا شد
چون دوا بهر تشنه ی گنبد
او تپش های قلب خود را داد
چون امانت به سینه ی گنبد
زیر پرچم نفس نفس جان داد
زنده شد روی صحنه ی گنبد
یک کبوتر مگر چه می خواهد؟
جز کمی جا ز پهنه ی گنبد
ح.م
بسم الله
چون
باغ رد شده از نوبهار عمر
بر
عمر رفته ز کف گریه می کنم
مبهوت
جذبه ی ایوانی از طلا
بر
خاطرات نجف گریه می کنم
دارایی
ام، دو سه قطره، همین وبس
چون
دُر به قلب صدف، گریه می کنم
کل
ملائکه در صف به انتظار؛
من
هم که آخر ِ صف گریه می کنم
فارغ
ز علت و معلول اشک ها
اینجا
بدون هدف گریه می کنم
این
گریه وقف تو و خاندان توست
من
بهر کسب شرف گریه می کنم
دلتنگ
روی تو هستم..نگاه کن
بر
خاطرات نجف گریه می کنم
ح.م
بسم الله
برای یار غائب از نظر، در آستانه ورود به ماه رحمت
نقره کوب است رکاب تن مهتابی ماه
چشم شهلای تو فیروزه ی دلها گردد
از "الف" گفتی و "یا" هم به شما وابسته است
تا که دستخط تو آموزه ی دل ها گردد
به سفر رفته ای و شوق رسیدن به شما؛
باعث نیت ده روزه ی دل ها گردد
تشنه ی بوسه ولی لب به لب ایم از عشقت
پر ز اشک غم تو، کوزه ی دل ها گردد
خوردن حسرت آن سیب نگاهت ای جان!
نکند مبطل این روزه ی دل ها گردد
ح.م
بسم الله
دل ِخرابِ منِ روسیاه بی ارزش؛
کجا نشان بدهد این رساله ی خود را؟
به زیر نامه ی من مهر کوچکی خورده؛
من از سه ساله گرفتم حواله ی خود را
قسم به وقت غریبی که دلبرم بوسید
برای دفعه ی آخر، سه ساله ی خود را
ز اشک روضه ی تو مست ِ مستِ مستم من
و پر ز عشق تو کردم پیاله ی خود را
تمام سوره ی کوثر نزول دیگر داشت
زمین دوباره عیان کرده ناله ی خود را
و طعنه زد به فدک یک خرابه ای در شام؛
زدم به نام رقیه(س) قباله ی خود را
ح.م
بسم الله
چه معبری زده از آسمان خدا امشب
شمیم زلف کسی بوی عنبر آورده
و جبرئیل برای رساندن این نور
فرشته های فراوان به معبر آورده
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
برای حضرت لیلا که دلبر آورده
برای آنکه ندیده رسول رحمت را
دوباره نسخه اصل و برابر آورده
و خنده های ملیحش تبسم قرآن
خدا برای امامش پیمبر آورده
امام نافله ی خون، موذنش را هم
برای گفتن الله اکبر آورده
ح.م
بسم الله
بسم الله
دفترم دشت غزل بود، ولی حالا حیف؛
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا