با استفاده از يا می توانيد بين بخش های مختلف وبسايت جابه جا شويد
وارد شويدبسم الله
"قل هو الله احد" را تو عزیزم، سندی
گلشن عشق پدر را تو گل سرسبدی
خلق پیغمبری ات معجزه ای دیگر شد
از "الف" گفتم و تا "یا"ی رشادت بلدی
این شباهت که تو داری به پیمبر هیهات!
جز تو دیگر به خداوند ندارد احدی
حیدر کرب و بلایی و به من واجب شد؛
صد و ده مرتبه با عشق تو گویم...«ولدی»
ح.م
بسم الله
هر که چشم دل خود را به شما دوخته است
قلب او ذره ای از عشق تو نفروخته است
به خداوند که در هر دو جهان مستغنی ست
هر کسی قطره ای از اشک تو اندوخته است
این پریشانی بی سابقه دل هر شب؛
درس عشقی ست که از چشم تو آموخته است
حاصل غبطه ما بر ملک فطرس بود
دل در این خانه اگر بال و پرش سوخته است
ح.م
بسم الله
28 رجب...
حرکت کاروان اباعبدالله از شهر مدینه به سوی مکه مکرمه
امنیت نیست در این شهر پر از کفر و گناه
مردمانش همه در خواب عمیقی، گمراه
کوچه ها چون رگ خشکیده قلبی بی خون؛
شهر آبستن یک واقعه ای بس جانکاه
در خطر جان نفس های دلی بی مانند؛
غصه ها در دل بی تاب عزیزی بی چاه
آسمان تیره و تار است و زمین روشن نیست؛
بس که تنها شده در پشت پلیدی ها، ماه
صحبت از بیعت با فرد پلیدی ست که او...
دارد از بردن نامش دل شاعر اکراه
صحبت از داغ تبر بر جگر شب بو هاست
باغبانی شده از موعد طوفان آگاه
در عبایش همه گل های جهان را جا کرد؛
چاره ای نیست! فقط مانده برایش یک راه
یاس شش ماهه و آن سرو جوانش را هم؛
با حرم عازم این راه پر از غم شد شاه
کاروان پر شده از عطر غریبی چون سیب؛
کعبه بابد بشود قافله را منزلگاه
حاجی اما به لبش ذکر عجیبی دارد:
هر که دارد هوس کرب و بلا...بسم الله
ح.م
إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا